ایستاده ام تنها پشت میله های خاطرات دیروز این جا انگشت هایم را می شمارم یک دو سه ودست های تو در هم فرو رفته اند تو غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی که مهربانی ات را ثابت کنی ولی نفهمیدی که من آن سوی خیابان انتظارت را می کشم تو بی وقفه فریاد کشیدی و من دیگر آزارت نمی دهم زین پس قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم مطمئن باش هنوز هم قافیه را به چشمان تو می بازم مطمئن باش
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: متن های کوتاه عاشقانه, + دو شنبه 30 دی 1392
ساعت 12:56 توسط maryam-h